پارت ۲۳
#جونگ_کوک
رفتم تو اتاق ک دیدم کایلا دستشو گذاشته رو سرش،دستاش قرمز بود و روش زخمای کوچیکی بود،گوشیش ی گوشه افتاده بود و گلسش شکسته بود،شکه بودم نمیدونسم چیشده و باید چیکار کنم
♡:ک..کایلا..اینجا چ خبره؟
صدامو ک شنید سرشو اورد بالا،صورتش از اشک خیس شده بود،سریع اومد سمتم و خودشو انداخت تو بغلم و بلند گریه کرد،قلبم درد گرفت،طاقت گریشو نداشتم،محکم ب خودم فشارش دادم
♡:چیشده.. اروم باش... کایلا...هیشش اروم...من پیشتم اروم باش؛به هق هق افتاده بود لباش کبود شده بود، نمیتونست درست حرف بزن
♡:داری منو میترسونی...چیشده...گریه نکن...هیششش
◇:م..من..من دیگه..خ..خسته..خسته شدم...د..دی...دیگه ن..نم..نمیتونم...ا..ادامه..ب..بدم
♡:باشه...باشه گریه نکن...اروم باش...اول اروم شو بعد..باشه؟..گریه نکن خاهش میکنم
۳۰ مین کامل تو بغلم گریه کرد،حالم خیلی بد شده بود،بغض سنگینی گلومو گرفت،اروم ک شد دستشو گرفتم و رو تخت نشوندمش و جلوش نشستم،سرشو انداخته بود پایین صورتش سرخ شده بود،سعی کردم خودمو اروم نشون بدم در حالی ک داشتم دیوونه میشدم
♡:کایلا..الان اروم باش و بهم بگو چیشده...فقط اروم باش..حالا همه جیو بهم بگو
◇:دلم گرفته بود...نیاز داشتم با یکی حرف بزنم...ب مامانم زنگ زدم و همه این ماجراهارو واسش تعریف کردم..میدونی..انتظار داشتم درکم کنه یا بخاطرم ناراحت بشه..ولی...😭😭😭
دوباره اشکاش سرازیر شد،اشکاشو پاک کردم و دستاشو گرفتم♡:ولی چی؟!مگه غیر از اینا بود
◇:...بهم گفت همه این اتفاقا تقصیر خودمه..گفت زندگی بقیرم داری خراب میکنی..گفت لیاقت این زندگیرو نداری...گفت به همه ضرر میرسونی..گفت ایکاش......ایکاش هیچوقت ب دنیا نیومده بودی🥺😥😭😭
هنگ کردم،نمیدونستم چی بگم♡:م..مامانت اینارو گفت..ولی اون مادرته..امکان نداره اینارو گفته باشه ◇:هه..من با این حرفا بزرگ شدم
دوباره شروع کرد ب گریه کردن،بغلش کردم،انقدر گریه کرد ک خوابش برد،اروم سرشو روی بالشت گذاشتم و روشو کشیدم،بالاسرش نشستم و موهاشو نوازش کردم،دیگه طاقتم تموم شد و بغضم ترکید،بعد از مدت ها گریه کردم،نمیتونستم ببینم داره داغون میشه،دوست داشتم دوباره بخنده و چال گونشو ببینم،ولی کارش شده بود قرص و اشک و خواب،سرم داشت منفجر میشد،اشکامو پاک کردمو پیشونیشو بوسیدم،مطمئن بودم شبیه پاپکورن شدم کنارش دراز کشیدم وسرشو روی سینم گذاشتم یکم اروم گرفتم و کمکم چشام گرم شد
ادامه پارت بعد🦄🌸
لایک کامنت تگ🦄🌸
رفتم تو اتاق ک دیدم کایلا دستشو گذاشته رو سرش،دستاش قرمز بود و روش زخمای کوچیکی بود،گوشیش ی گوشه افتاده بود و گلسش شکسته بود،شکه بودم نمیدونسم چیشده و باید چیکار کنم
♡:ک..کایلا..اینجا چ خبره؟
صدامو ک شنید سرشو اورد بالا،صورتش از اشک خیس شده بود،سریع اومد سمتم و خودشو انداخت تو بغلم و بلند گریه کرد،قلبم درد گرفت،طاقت گریشو نداشتم،محکم ب خودم فشارش دادم
♡:چیشده.. اروم باش... کایلا...هیشش اروم...من پیشتم اروم باش؛به هق هق افتاده بود لباش کبود شده بود، نمیتونست درست حرف بزن
♡:داری منو میترسونی...چیشده...گریه نکن...هیششش
◇:م..من..من دیگه..خ..خسته..خسته شدم...د..دی...دیگه ن..نم..نمیتونم...ا..ادامه..ب..بدم
♡:باشه...باشه گریه نکن...اروم باش...اول اروم شو بعد..باشه؟..گریه نکن خاهش میکنم
۳۰ مین کامل تو بغلم گریه کرد،حالم خیلی بد شده بود،بغض سنگینی گلومو گرفت،اروم ک شد دستشو گرفتم و رو تخت نشوندمش و جلوش نشستم،سرشو انداخته بود پایین صورتش سرخ شده بود،سعی کردم خودمو اروم نشون بدم در حالی ک داشتم دیوونه میشدم
♡:کایلا..الان اروم باش و بهم بگو چیشده...فقط اروم باش..حالا همه جیو بهم بگو
◇:دلم گرفته بود...نیاز داشتم با یکی حرف بزنم...ب مامانم زنگ زدم و همه این ماجراهارو واسش تعریف کردم..میدونی..انتظار داشتم درکم کنه یا بخاطرم ناراحت بشه..ولی...😭😭😭
دوباره اشکاش سرازیر شد،اشکاشو پاک کردم و دستاشو گرفتم♡:ولی چی؟!مگه غیر از اینا بود
◇:...بهم گفت همه این اتفاقا تقصیر خودمه..گفت زندگی بقیرم داری خراب میکنی..گفت لیاقت این زندگیرو نداری...گفت به همه ضرر میرسونی..گفت ایکاش......ایکاش هیچوقت ب دنیا نیومده بودی🥺😥😭😭
هنگ کردم،نمیدونستم چی بگم♡:م..مامانت اینارو گفت..ولی اون مادرته..امکان نداره اینارو گفته باشه ◇:هه..من با این حرفا بزرگ شدم
دوباره شروع کرد ب گریه کردن،بغلش کردم،انقدر گریه کرد ک خوابش برد،اروم سرشو روی بالشت گذاشتم و روشو کشیدم،بالاسرش نشستم و موهاشو نوازش کردم،دیگه طاقتم تموم شد و بغضم ترکید،بعد از مدت ها گریه کردم،نمیتونستم ببینم داره داغون میشه،دوست داشتم دوباره بخنده و چال گونشو ببینم،ولی کارش شده بود قرص و اشک و خواب،سرم داشت منفجر میشد،اشکامو پاک کردمو پیشونیشو بوسیدم،مطمئن بودم شبیه پاپکورن شدم کنارش دراز کشیدم وسرشو روی سینم گذاشتم یکم اروم گرفتم و کمکم چشام گرم شد
ادامه پارت بعد🦄🌸
لایک کامنت تگ🦄🌸
- ۲۴.۱k
- ۲۷ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط